زندانی شدن یک معلم بهخاطر تشابه اسمی با یک فرمانده – تابناک
به گزارش تابناک به نقل از فارس، یکی از آزادگان حفاظت مقدس خاطره ای از شرکت در عملیات آماده سازی والفجر به همراه استادش را بازگو می کند.
به دلیل شباهت نام آقای معلم به یکی از فرماندهان وقت ارتش شوش به نام احمد هونیفر، پس از اسارت در بغداد از سایر اسرا جدا و در سلول انفرادی شعبه پنجم اطلاعات وزارت عراق نگهداری می شود. دفاع به مدت 3 سال در سخت ترین شرایط.
«بهروز نصرالله زاده» که از شاگردان این معلم بود در عملیات والفجر به اسارت بعثی ها درآمد. وی از دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اردوگاه بعث انجام داده است چنین می گوید: مرحوم حاج کاظم معلم علوم ما در مدرسه (البرتی سابق) هفتپه بود. در قبل از عملیات والفجر من و آقای معلم در جنگل سیفار در 800 متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن 1361، نیروها استراحت کردند.
من و حاج کاظم نخوابیدیم و با هم صحبت کردیم. از مشکلات خرمشهر و رفقا صحبت کردیم. ساعت حدود 5:30 صبح بود که دیدیم اطرافمان شلیک خمپاره ای رخ داده است. حاج کاظم گفت: با این خمپارهها که به سمت ما میآید، دشمن عملیات را فهمیده است، وگرنه شهید میشویم یا اسیر میشویم.
در این عملیات تعداد زیادی از همرزمانمان به شهادت رسیدند و من و آقای معلم به اسارت بعثی ها درآمدیم. بچه ها در اسارت معلم را «عمو کاظم» صدا می کردند. در اسارت بچه هایی را دیدیم که بی سواد بودند و عمو کاظم به آنها الفبا یاد می داد. او تاریخ، جغرافیا و علوم اسلامی را به شاگردان دیگر می آموخت. نحوه تدریس به این صورت بود که استاد تدریس می کرد و می گفت هرکی این مطالب را در یک ماه یاد بگیرد، به او گواهی می دهم. حاج کاظم حتی نمره هم می داد.
تا 2 سال اول تدریس اسیر توسط حاج کاظم، کاغذ و مداد و خودکاری وجود نداشت و محدودیت هایی داشتیم. اما ما تسلیم نشدیم. در اسارت کارتن های پودر لباسشویی را در آب خیس می کردیم و این کارتن ها لایه های نازک تری می شدند. بعد از خشک شدن از این کاغذهای تحریر استفاده کردیم.
کار دیگری که برای تمرین انجام دادیم این بود که خاک را در پارچه ای ریختیم و آن خاک را روی زمین ریختیم و به صورت یک سطح صاف در آمد. سپس معلم با دسته قاشق روی خاک می نویسد و به زندانیان آموزش می دهد. در واقع از این سطح به عنوان تخته سیاه برای ما استفاده می شد. وقتی معلم مشغول تدریس بود، شاگردان را صدا کرد و گفت: بیایید، پا روی تخته!
این را هم بگویم که پاسداران بعثی تجمع بیش از 4-5 نفر را ممنوع کرده بودند. معلم همان گروه را آموزش داد و سپس نوبت به گروه دیگری رسید. نظام آموزشی اسیر را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته به دلیل آسیب شدید کلیه در اسارت درگذشت.